ارباب خسته شدم ديگر....

بيا .......

جان عمه ات رقيه بيا.........

ارباب خسته شدم  از بس كه مرا مسخره مي‌كنند. مرا مسخره مي كنند چون، فحش نمي‌دهم، چون به ناموس مردم نگاه نمي‌كنم، چون دنبال عكس هاي سكسي نيستم. چون اگر چيزي مي‌بينم از كنارش رد مي‌شوم. مرا مسخره مي‌كنند چون به جاي موسيقي رپ و پاپ و هر جور كثافت ديگر مداحي گوش مي‌كنم. مرا مسخره مي‌كنند چون از علما طرفداري مي‌كنم . مرا مسخره مي‌كنند چون در نماز جماعت شركت مي‌كنم. مرا مسخره مي‌كنند چون به انتظار نشسته ام  تا رهگذر كوچه عشق و عباس بيايد و از جاده قلب من عبور كند. من را مسخره مي‌كنند چون هميشه دلخوشم تا محرم بيايد و ديوانگي كنم. مرا مسخره مي‌كنند چون خودم را مديون شهدا مي‌دانم مي‌گويند خب مگر چه شده؟ يه سري آدم بودن رفتن مردن. نمي‌قهمند چه كساني بوده اند حال كه در پر قو هر غلطي مي‌كنند ديگر به اين فكر نيستند آزاديشان از كجا آمده است؟

مرا مسخره مي‌كنند چون به جاي رمان ها فسانه و دروغ ، در مورد تو مي‌خوانم توضيح المسائل مي‌خوانم. مرا مسخره مي‌كنند چون دنبال رو كردن اعمال مردم نيستم. مرا مسخره مي‌كنند چون صاحبم تويي و قلاده تو بر گردن من است و چون ديوانه توام و چون سگ كوچكي در كوچه عاشقي توام و خاك قدمهاي نوكرانت هستم.

ولي من به همين چيزهايي مي‌نازم كه مردم مرا به آن به استهزاء مي‌گيرند.

آقا فقط همين نيست.........

به جان مادرت فاطمه بيا.......

به پهلوي شكسته مادرت بيا.........

بيا و بر ديدگان هر چند كثيفم پا بگذار.

آقا ....جامعه بد شده گردن كسي هم نمي‌اندازم ..........تقصير تك تك ما است . وقتي از ابتدا امر به معروف نكني بالاخره اينجوري مي‌شه. از اينها بگذريم چيزهايي اتفاق مي‌افتد كه شايسته جامعه اسلامي نيست. پسرها بد شده اند به درك.... دختر ها بي بند و بار شده اند به ما چه (( و لا تزر وازره  وزر اخري)). ولي اين را نمي‌شود سكوت كرد نوكرت را به تهمت ارتداد آبرو مي‌ريزند و آنقدر رنجش مي‌دهند تا خود از درگاه پرفيض رقيه بنت الحسين آرزوي مرگ كند.

ارباب...........

من هم آرزويي جز اين ندارم......

زرق و برق دنيا برايم بي رنگ شده است .......... عارفان در ظاهر نكو حالم را به هم مي‌زند..... اين ريش گذاشتن ها به اسم آدم مذهبي و اين غيبت كردن ها و تهمت زدن و آبرو ريختن ها حالم را به هم مي‌زند. اين سر به زير انداختن ها ي شيطاني و اين سر به هوايي هاي عرفاني حالم را به هم مي‌زند..... اين كه يك مرجع تقليد به اسم اينكه  نايب امام زمان است جواني در دستگاه تو مرتد اعلام مي‌كند حالم را به هم مي‌زند و كمي مرا به فكر فرو مي‌برد.

آقا ديگر از حريمت جز مرگ آرزويي ندارم. مي‌دانم توشه ام از عبادت و خداپرستي كم است ،ولي خورجيني از عشق حسين برداشته ام،فكر  مي‌كنم كفايت كند.

زندگي ام را بگير يا صاحب الزمان.

مي‌خواهم پيش سيد باشم اگرچه در آتش كه مي‌دانم فقط جاي دشمنانش در آتش است.

اینم دو تا لینک قشنگ در مورد امام زمان که یکی از آسید جواد ذاکره و اون یکیش هم از کربلایی جواد مقدمه:

 

بي تو اي صاحب زمان(جواد مقدم)

 

 

 

ادعاي دوستي دارم ولي اي واي من(مناجات-سيد ذاكر)

 

 

http://www.sajjad113.blogfa.com