شهادت فاطمه زهرا سلام الله عليها تسليت باد
یا زهرا سلام الله علیها
سيل اشكم راه بينايي گرفت بندبندم عطرزهرايي گرفت
عشق را از فاطمه آموختم چشم بر دست كبودش دوختم
دست او صدها گره وا مي كند دست او والله غوغا مي كند
دست او مشكل گشاي عالم است روي آن جاي لبان خاتم است
دست او دنياي احسان و صفاست دست او مشكل گشاي مرتضي است
حيف شد آن دست را دشمن شكست با غلاف تيغ اهريمن شكست
گويمت از قصه شهر نبي از شرار آتش و بيت علي
درد بود و آتش و افسردگي ياس بود و سيلي و پژمردگي
آه بود و ناله و بغض گلو پهلويي بود و لگدهاي عدو
در ميان كوچه آن دنياپرست راه را بر مادر سادات بست
گويمت سربسته در آن كوچه ها فاطمه گم كرد راه خانه را
آه اي مجنون زبان در كام گير لب فرو بند و كمي آرام گير